نوشته ..... برای محمدرضاااااا

ساخت وبلاگ
محمد رضا جونممممممممم . عشقممممم .می دونی دوست داشتن تو لذت بخش ترین کار دنیاست . می دونی تمام وجودم پر شده از حسی عجیب که همه جا با منه . این حس اسمش عشقه،عشق به تو . می دونی روز و شب از خودم میپرسم چرااا عاشق محمدرضا شدم . تنها جوابی که میتونم برای این سوال پیدا کنم اینه ، محمدرضا دوسم داره و من این دوست داشتن رو با تمام وجودم حس میکنم . همون شب اول حس کردم محمدرضا چقدر دوسم داره . سه سال کنارم هستی حالا میتونم بگم که سالهاست با منی . کلمه سال هاا قشنگه . یه کلمه جدید به صندوق واژه های من و محمد رضا اضافه شد . 

سال هاااا . ههههه . قشنگه . ما واژه های عاشقانه زیادی داریم . می خوامت شدیددددد . دیونتممممممممم . سلاااااااااااااام . نفسمممممممم . قول.... . ههههه . سریع یه خاطره بگو . اولین خاطره به ذهنت میرسه بگو . بدوووو . شال قرمز.... . شنا . استخر بادی . نون پنیر خربزه . اولین ویلا . بووسه های محمد رضا . طلوع آفتاب . آلاچیق . گردن بند . هدیه تولد ساعت . عینک آفتابی . افطاری .وااااااااااااای . چقدر عشقممممم زیبا بود اون شب . اونشب فکر کنم برای همیشه نه تنها تو ذهن من و محمد رضا بلکه تمام افراد ی که حضور داشتن به یادگار بمونه . تو تمام لحظه ها تو غم و شادی کنار هم بودیم . خوشحالم . تو این شادی هم کنار تو هم . و به عشقممممم افتخار میکنم . و یه حس عجیبی دارم فکر کنم حس غرور باشه کنار مردی هستم که با دستانش می تونه کوه رو جابه جا کنه .

 و با تلاش و کوشش پله های ترقی رو طی می کنه . کنار مردی هستم که خستگی ناپذیره .  دستانم دور بازوان مردی حلقه شده که کوه به احترامش سر خم میکنه . مردی که بال گشوده تا در آبی بیکران موفقیت پرواز کنه . مردی که نامی نیکو و بزرگ داره . اما . به اندازه زمین زیر پاش خشوع داره . مردی که دستانش بوی محبت و نان میدهد . مردی که حضورش مایه ارامش است و وجودش مایه آسایش . مردی را کنار خود دارم که از بام تا شام با من است نهههه ،در درون من است نیست ولی هست  . آیا هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای . من در میان جمع و دلم جای دیگر است . 

 

 

مثلث عشق...
ما را در سایت مثلث عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faramoshamkon63 بازدید : 215 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 2:47